مامان

یکی از دوستام داره مامان میشه و من دارم گریه می کنم. نمی دونم چرا.

ازش دورم و پیش اش نیستم اما امیدوارم از دور دعاهام بهش برسه. فری عزیزم با اون قلب مهربون، که خودش دختر طلاق بود حالا از خودش یه خانواده خوب داره. الهی....عکس هاشو دیدم. گوشه به گوشه، میلی متر به میلی مترش رو دیدم. پر از عشق بود. از کنج آشپزخونه کوچکش تا حیاط کوچولو ی پر گل، تا صورت پف کرده اش!

ای جان! مواظب خودت باش عزیزم. دست خدا به همرات.

نظرات 1 + ارسال نظر
جومونگ چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ق.ظ

سلام
جومونگ رو دیدی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد