سحرم دولت بیدار به بالین آمد / گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام / تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای / که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد / ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابرویست / ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست/ که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار / گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل / عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
من که زیاد در زمینه ی تعبیر شعر های حافظ مهارت ندارم ...:)
ولی امیدوارم خیر باشه :)