رابطه من و استاد هام

اصولا بین درس خواندن من و رابطه ام با استاد درس مربوطه یک رابطه خطی و مستقیم وجود داره، این جوری که هرچی استادم رو بیشتر قبول داشته باشم، بهتر برای درسش می خونم. خب البته این حرف از دهن یک بچه دبستانی یا حتی دبیرستانی عجیب نیست ولی  من این اخلاق نُنُری ام رو تو سنین دانشگاهی هم حفظ کردم. من یه سال پشت کنکور فوق موندم (رتبه ام 100 شد، مُجاز شدم ولی با 100رشته ما، علی آباد سفلی هم قبول نمی شی)، سال دوم، تفریحی (باور کن) با یکی از دوستام رفتیم یه کلاس کنکوری اسم نوشتیم که مثلا هم فال و هم تماشا.... آبان بود و آبان برای فوق خوندن خیلی دیره (کنکور اسفند ماه برگزار می شد). من حساب کردم که امسال که رفت، از همین الان خودمو برای سال بعد آماده می کنم....آقا زد و یه استاد با حال خورد به تور ما. آخر اعتماد به نفس. آخر اراده. آخر انرژی مثبت. واقعا برایش آرزوی بهترین ها رو می کنم هر جا که هست. انقدر منو تقویت کرد و انقدر اراده ام قوی شد که روزی 11 ساعت می خوندم و با عشق، نه با فلاکت و آه و ناله. آخرش فکر می کنی چکار کردم؟ همون سال با همون 4 ماه مطالعه رتبه ام شد 3!!!! همه کف کردن. خودم هم انتظار تک رقمی نداشتم.

حالا اینها رو برات گفتم که یه مقدمه ای بدم از اخبار امروز.... یه استاد خوب پیدا کرده ام، ایمیل زدم بهش، حالا منتظر جوابش ام. دعا کن برام. فکر می کنم پتانسیل نُنُری من پیش این جواب می گیره. حالا ببینیم. توکل به خدا.