آرزوی سال جدید

ما آدما هم دل خوشی داریم ها. برای خودمون تقویم و ساعت درست می کنیم که کارهامون رو مرتب و سر وقت انجام بدیم، اون وقت به جای این که واقعا به وظیفه مون برسیم غر می زنیم و در نهایت با مزگی می گیم کاش روز 25 ساعت داشت. ولی میگم خیلی هم لازم نیست ها. مهم نیست حتما فلان کار رو سر ساعت خاصی انجام بدی (به شرطی که قرار ملاقات یا امتحان نباشه)، لازم نیست اگه تصمیم گرفتی امروز درس بخونی  ولی حال نداری، گیر بدی که الا و بلا باید هم الان بخونم. نه! اگه واقعا این کاره نیستی پاشو برو سینما، سرحال می آی دوبله می خونی. این از این.

حرف زمان شد. تا چند هفته دیگه عیده. عید میلاد مسیح. زندگی در غرب (!) یه خوبیش اینه که به تعداد عید هایی که جشن می گیری اضافه میشه، کریسمس و هالوئین و عید پاک و شکرگزاری و ... باز هم بگم؟ من اول هر سال از خدا یه چیزی می خوام (تازه، چند ماه بعد، عید نوروز خودمون میشه و یه چیز دیگه هم می خوام. عیده دیگه، باید آرزو کنی!) و منتظر می مونم. معمولا جواب می گیرم. گاهی هم نه. انقدر می گذره که یادم میره چی خواسته بودم چون خدا یه چیز دیگه به جاش میده، بدون اونکه بخوام. یه چیز بهتر. و من یادم میره تشکر کنم. آرزوی امسال بدون هیچ تلاشی خودش اومد. من هیچ وقت نفهمیدم چطور بعضی ها اونقدر بزرگن که همه رو دوست دارن. چطور میشه همه رو واقعا دوست داشت با همه بدی هاشون؟ با اینکه گاهی کرم می ریزن و اذیت می کنن؟ حتما میشه. امسال از خدا می خوام بهم بزرگواری بده تا همه رو دوست داشته باشم. مثل خودش.

اسم روز: بهرام (پسر، ایرانی) = پیروز