خون آشام – یک آدم خیلی معمولی

هیچ وقت فکر نمی کردم از کتابی راجع به خون آشام ها خوشم بیاد اما دیگه آخر زمون شده خواهر! ما هم غربزده و جوگیر شدیم! این کتابی که الان دستمه اولش خیلی یکنواخت بود ولی الان انقدر جذاب شده دلم نمی آد بذارمش زمین. اسمش هست: Twilight یعنی شفق. راجع به یه پسره است که مث یه شاگرد معمولی دبیرستان می مونه ولی در واقع خون آشامه. من عاشق خوندنم و اون موقع که تو اورکات اکانت داشتم یکی از 5 چیزی که نمی تونستم بدون اونها زندگی کنم رو نوشته بودم کتاب.

ولی یه تفاوت عمده که هست بین کتاب های ایرانی و خارجی (البته اون سبکی که من می پسندم) اینه که تو رمان های خارجی (امریکایی) مخصوصا رمان های معاصر، حتما باید یه اتفاق خاص و شگفت انگیز بیفته، هر چه غیر واقعی تر و در عین حال قابل قبول تر باشه (که خب سختی اش همینه)، رمان بیشتر می گیره، فیلم میشه و نسخه 2 و 3 و 10 اش میاد به بازار. اما تو رمان های ایرانی (اون هایی که من دوست دارم) معمولا اتفاق خاصی نمی افته. برشی از زندگی یک یا چند نفر رو که آدم های خیلی معمولی هم هستند- در یه دوره زمانی بیان می کنه. جذابیت اش هم همین یکنواختی و بی حادثه بودن است.... نمی دونم. شاید آنقدر زندگی شرقی و تاریخی ما هزارتو و هزار لایه ست که دیگر احتیاج به رخ دادن اتفاق شگفت انگیز نیست. شاید آنقدر هر کدوم ما زندگی هامون متفاوته از هم، که بدون این که خبر داشته باشیم هر کدوم خودمون یه کتاب داستانیم. چقدر نوشتن این زندگی ها رو دوست دارم....