بعد از 10 سال

بعد از دقیقا 10 سال سر و کله مریم پیدا شد. 10 سال بعد از نشستن پشت اون میز و نیمکت ها، 10 سال بعد از گونی پوشیدن، 10 متر پارچه جلو بسته و مقنعه های تا مچ دست، جریمه شدن به خاطر دوربین بردن آخر سال به مدرسه که با بچه ها عکس یادگاری بگیریم، 10 سال بعد از تایتانیک، 10 سال بعد از ایران استرالیا. ازم پرسید: چطور گذشت؟ و من مونده بودم که چطور میشه 10 سال بزرگ شدن و ساخته شدن رو تو یه خط لابلای اِموتیکون های خندان، گریان، عینکی، عاشق و.. و.. توضیح داد.

گذشته از دید من: پشت تبریزی ها/ غفلت پاکی بود/ که صدایم می زد

و از دید مریم: یاد گذشته ها به خیر/ غم شام مثل خودش کوچک بود.... (هنوز هم شعر می گه).

و حالا این که مریم یا همان وِرمیلون، به زبان من، بعد از 10 سال پیدا شده یه کم کلیشه ای است. ما یعنی من و مریم و چند تا دیگه از بچه ها، تحت تاثیر داستان معروف((بعد از 20 سال)) اُ هنری که من سر کلاس زبان خونده بودم، تصمیم گرفتیم در یک تاریخ به یاد ماندنی یعنی 8/8/1388 ساعت 8:08 شب همدیگر رو جلوی در مدرسه ملاقات کنیم. یعنی چند ماه بعد از الان که دارم اینا رو می نویسم.

-         مریم 10 سال هم خیلی یه ها.

-         یه عُمره....

 

و مریم  اینا هنوز روبروی بقالی موسی خان می شینن و ما هم هنوز همان جای سابقیم. من نیستم....

و اما از کانادا جان: 100 دلار دادم برای این که کمتر از یه ساعت مشاوره به من بنماید که فعلا نمی تونم برای مهاجرت اقدام کنم.

خدایا کمکم کن.

 

به قول خانم جلالی عزیز که به ما نه تعلیمات دینی خشک و بی رحم، که عرفان عاشقان آموخت: الهی قلبی محجوب، و نفسی معیوب، و عقلی مغلوب، و هوایی غالب، و طاعتی قلیل، و معصیتی کثیر، و لسانی مُقرّ بالذنوب... می گفت و از خود بی خود می شد. سر کلاس درس. و من دیگه مثل او پیدا نکردم که مرا هم از خود بی خود کند.

نظرات 4 + ارسال نظر
Amir شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 05:03 ق.ظ http://www.reyshop.com/group.htm

با سلام

وبلاگ شما خیلی جالب بود
دوست داشتید تو گروه ما عضو شوید و در قرعه کشی ما شرکت کنید

http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com
http://www.reyshop.com/group.htm

با تشکر

شاهین شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:17 ق.ظ http://www.3marholor.blogfa.com

سلام
تسلط به سه زبان فارسی - عربی و انگلیسی کار ساده ای نیست خوب یاد گرفته اید
موفق باشید

سلام
تسلط؟‌ نه راستش متاسفانه خیلی هم مسلط نیستم ولی حرف زدن رو به هر زبانی دوست دارم!

[ بدون نام ] دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:00 ق.ظ http://no-1.blogsky.com

این یادداشتت منو هم به فکر گذشت 10 سال انداخت ......

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ق.ظ http://harjmarj.blogsky.com

سلام
من هم یه دوست این چنینی دارم ... فکر کنم که از ۸ سالگی باهم دوستیم ... دیر به دیر همدیگرو می بینیم ولی دلامون به هم نزدیکه ...
وای ما هم ( من و دوستان دوران کودکی ) یه همچین قراری در سال ۱۳۹۰ داریم ... تاریخ دقیقش رو تو دفترم یادداشت کردم ... الان یادم نیست :(
امیدوارم بد قولی ننکند :)

سلام
امیدوارم همیشه دوست و نزدیک بمونین. من که هرچی بزرگ تر میشم بیشتر می فهمم هیچی جای دوستی های بی ریای قدیمی رو نمی گیره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد